جدول جو
جدول جو

معنی کوچه دادن - جستجوی لغت در جدول جو

کوچه دادن
کنایه از راه باز کردن مردم برای عبور کسی، راه دادن
تصویری از کوچه دادن
تصویر کوچه دادن
فرهنگ فارسی عمید
کوچه دادن
(رَ / رُو شَ کَ دَ)
گذاشتن راه برای کسی است تا بگذرد مرادف راه دادن. (آنندراج). به کنار رفتن جمعیت و راه دادن. (ناظم الاطباء). راه دادن به کسی تا وارد شود یا بگذرد. (فرهنگ فارسی معین). به دو سوی شدن انبوهی مردم و بازگذاشتن راهی نسبتاً وسیع برای گذشتن بزرگی یا چیزی بزرگ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). راه باز کردن از میان جمعیت برای اینکه کسی یا شخص عالی مقامی بگذرد. در صورتی این عمل کوچه دادن نامیده می شود که مردم به اختیار خویش روند و راه بازکنند. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) :
چرخ از جان شنود نالۀ جانکاه مرا
زلف شب کوچه دهد آه سحرگاه مرا.
محسن تأثیر (ازآنندراج).
ز هر طرف که رود اهل درد کوچه دهند
به ملک عشق کسی کو به عیش متهم است.
طالب آملی (از آنندراج).
در این بساط من آن بحر پر شر و شورم
که بحر کوچه دهد همچو رود نیل مرا.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کوچه دادن
راه دادن بکسی تا وارد شود یا بگذرد: چرخ از جان شنود ناله جانکاه مرا زلف شب کوچه دهد آه سحر گاه مرا. (محسن تاثیر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ)
پیش آوردن صورت، جهت بوسیدن. (ناظم الاطباء). تقبیل. (المصادر زوزنی) :
میلاومنی ای فغ و استاد توام من
پیش آی و سه بوسه ده و میلاویه بستان.
رودکی.
بستی قصب اندر سر ای دوست بمشتی زر
سه بوسه بده ما را ای دوست بدستاران.
عسجدی.
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ شَ دَ)
امر فرمودن کسی را به بازگشتن از گناه و بتینه دادن. (ناظم الاطباء) :
پارسا از لب ساغر به دهان آب آرد
دیگران را ز می و نقل چرا توبه دهد؟
کمال اسماعیل (از آنندراج).
آنچه مقصود ز شعر است، چو در گیتی نیست
شاعران را همه زین کار خدا توبه دهاد.
اثیر اومانی.
اگر راست گفت ای خداوند پاک
مرا توبه ده تا نگردم هلاک.
(بوستان).
یار دیرین مرا گو به زبان توبه مده
که مرا توبه بشمشیر نخواهد بودن.
(گلستان).
عالم شهر گو مرا وعظ مکن که نشنوم
پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم.
سعدی.
گر توبه دهد کسی ز عشقت
از من بنیوش و پند منیوش.
سعدی.
رجوع به توبه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ شُ دَ)
تزوید. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). مزاده. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). زاد و قوت دادن. آذوقه دادن:
ماه به ماه می کند شاه فلک کدیوری
عالم فاقه برده را توشه دهد توانگری.
خاقانی.
ز فیض دولت بیدار دیده میخواهم
که صبح را دهم از گریه توشۀ شبگیر.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ)
رحلت دادن. به مهاجرت واداشتن. از جایی به جایی نقل کردن. (فرهنگ فارسی معین). ترحیل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوچانیدن: اگر فرمان شود به مسارعت نوروز و قتلغشاه به کوچ دادن قیام نمایی. (تاریخ غازان ص 89)
لغت نامه دهخدا
تصویری از توجه دادن
تصویر توجه دادن
منیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوطه دادن
تصویر غوطه دادن
فرو بردن کسی یا چیزی را در آب، غرق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولی دادن
تصویر کولی دادن
کسی را بر کول و پشت خود سوار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رنگ دادن رنگ بخشیدن: روزی چو تازه دخترکی باشد رخساره گونه داده بغنجاره ک (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
کوچاندن فرا روندان فاتوراندن رحلت دادن بمهاجرت وا داشتن از جایی بجایی نقل کردن: اگر فرمان شود بمسارعت نوروز و قتلغشاه بکوچ دادن قیام نماییم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوسه دادن
تصویر بوسه دادن
بوسیدن ماچ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
لتزدهر
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
Blossom
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
fleurir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
florescer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
çiçek açmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
цвести
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
blühen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
квітнути
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
کھلنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
ফুল ফোটানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
ออกดอก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
kuchanua
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
咲く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
盛开
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
לפרוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
꽃이 피다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
खिलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
bloeien
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
kwitnąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
florecer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شکوفه دادن
تصویر شکوفه دادن
fiorire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی